• پنج شنبه 1 آذر 03


پندیات -(زندگی بهر بشر شور و نوائی دارد )

2368
1

زندگی بهر بشر شور و نوائی دارد 
زنگ این قافله هر روز صدائی دارد 
غنچه از خُرَمّیِ باغ و گلستان خندان 
که بهار است و گل و عشق صفائی دارد 
بلبل از زمزمة باد خزان با فریاد 
در عزای گُلِ خود نغمه سرائی دارد 
چه توان کرد که قانون طبیعت این است 
هرکه چون شمع برافروخت فنائی دارد 
قدر دانی زجوانی بنما ای منعم 
که چو پیری برسد رنج و بلائی دارد 
با جوانان چه بسا پنجه به پنجه زده است 
پیر خم گشته که امروز عصایی دارد 
درد پیری رسد آنرا که جوان مرگ نشد 
نتوان گفت که این درد دوائی دارد 
آدمیت بخورو خواب و زرو زیور نیست 
این متاعیست که هر بی سرو پائی دارد 
لب فرو بند ز اندازه سخن بیش مگو 
هر سخن نکته و هر مسئله جایی دارد 
(کربلائی) نبود هرکه رود کرببلا 
کربلائیست که دل کرببلائی دارد 

  • دوشنبه
  • 24
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:1
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران