ما کویریم و تو باران مگر این چیز کمی است
ما گدائیم و تو سلطان مگر این چیز کمی است
کفشداران تو شاهان نظر یافته اند
خادمان تو بزرگان مگر این چیز کمی است
افتخاری است که جبرئیل نصیبش شد و هست
در حریم تو نگهبان مگر این چیز کمی است
ابر و باد و مه و خورشید و فلک عبد تواند
همگی گوش به فرمان مگر این چیز کمی است
در جوار تو عزیزیم که گویند به ما
مور دربار سلیمان مگر این چیز کمی است
ای ولی نعمت عالم که سر سفره ی تو
عالمی یکسره مهمان مگر این چیز کمی است
تو پناهش دهی آن را که نگاهش نکنند
مثل آهوی بیابان مگر این چیز کمی است
باد هوهو کشد از دیدن گلدسته ی تو
می شود از تو غزلخوان مگر این چیز کمی است
پی جارو کشی صحن تو حوران بی تاب
همگی دست به دامان مگر این چیز کمی است
در قدمگاه تو انگار زمین از مستی
چاک داده است گریبان مگر این چیز کمی است
مطمینم که به داد دل هر زایر خود
می رسی لحظه ی پایان مگر این چیز کمی است
آی مردم بنویسید به روی کفنم
شاعر شاه خراسان مگر این چیز کمی است
- یکشنبه
- 29
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 4:6
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
سید حسین سیدی
ارسال دیدگاه