نسیم قدسی یکی گذر کن
به بارگاهی که لرزد آنجا
خلیل را دست، ذبیح را دل
مسیح را لب، کلیم را پا
نخست نعلین ز پای بَر کَن
سپس قدم نِه به طور ایمن
که در فضایش ز صیحهٔ لَن
فتاده بیهوش هزار موسی...
نسیم جنّت وزان ز کویش
شراب تسنیم روان ز جویش
حیات جاوید دمیده بویش
به جسم غلمان، به جان حورا
فلک به گردش پی طوافش
ملک به نازش ز اعتکافش
ز سربلندی ندیده قافش
صدای سیمرغ نوای عنقا
مهین مطاف شه خراسان
امین ناموس، ضمین عصیان
سلیل احمد، خلیل رحمان
علی عالی، ولیّ والا
بگو که «نیّر» در آرزویت
کند ز هر گل سراغ بویت
مگر فشانَد پری به کویت
چو مرغ جنت به شاخ طوبی
- چهارشنبه
- 5
- تیر
- 1398
- ساعت
- 14:45
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حجة الاسلام نیر تبریزی
ارسال دیدگاه