• دوشنبه 3 دی 03


شعر قصیده حضرت رقیه علیهاالسلام -(این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم)

1221

این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم

گر چنین است چه کرده‌ست ندانم با عرش
آه! طفلی که غریب است و اسیر است و یتیم

از چه ویران نشدی ای فلک آن‌دم که شدند
اهل‌بیت شه بی‌یار به ویرانه مقیم

ساخت ویرانه‌‌نشین ظلم عدو قومی را
که خداوند ثنا گفته به قرآن کریم...

گشت آن سلسله را روز و شب و صبح و مسا
آه و فریاد انیس و، غم و اندوه ندیم

بود با یاد قد تازه جوانان همه را
قدی از هجر دوتا و دلی از غصّه دو نیم

دید در خواب رقیّه که به دامان پدر
کرده جا با دلی آسوده ز هر وحشت و بیم

بگُشودی دهن از شوق پدر بهر سخن
بشکفد غنچه به وقت سحر از فیض نسیم...

گشت بیدار و برآورد خروش و سر شاه،
آمد از بهر تسلّای وی از لطف عمیم

داشت از بهر پذیرایی مهمان عزیز
نیمه‌جانی به تن و کرد همان دم تسلیم...


  • چهارشنبه
  • 5
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران