لحظه های آخر من
سوزد از پا تا سر من
از شرار زهر کینه
کوه غم عمری کشیدم
طعنه از دشمن شنیدم
شاهدم شهر مدینه
....
ای مدینه نیمه شب
دیدهای دنبال مرکب
تاکه از دشمن چه دیدم
او سواره من پیاده
پیش چشم خانواده
دست بسته میدویدم
....
مادر رسیده ارث غربت تو بر پسر
مادر از آتش کین خانهام شد شعله ور
مادر با دیدن آتش روان از دیده شد
مادر اشکم بیاد ماجرای پشت در
....
جانم فدای تو
گریم برای تو
مادر که چیکشیدی
پیش چشم علی
خوردی کتک ولی
دنبال حق دویدی(۲)
واویلا از این همه غریبی(۳)
محرم رازم مدینه
اگهی از آه سینه
وز دل بربز دردم
دیدهای در اوج غربت
هرزمان با هر مصیبت
یاد جدم گریه کردم
....
دیدهای با چشم خونبار
یاد عباس علمدار
ندبه کردم روضه خواندم
یا قاسم یاد اکبر
یاد اصغر یاس پرپر
اشک از دیده فشاندم
عمری روضه کربلا شده حوالهام
آهای مدینه دیدی اشک وآه و ناله
گاهی گریم به مظلومی عمه زینبم
گاهی گریان بیاد عمه سه سالهام
....
غرق مصیبتم
گشته عبادتم
اشک عزای جدم
هرجا باهر غمی
دارم محرمی
گریم برای جدم(۲)
واویلا از این همه غریبی(۳)
- پنج شنبه
- 6
- تیر
- 1398
- ساعت
- 10:16
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
علی ساعدی
ارسال دیدگاه