ای بهار همیشه های خدا
ای که از آسمان شدی جاری
از چه این روزها شکسته شدی
بغض داری ولی نمی باری
**
لا اقل صبر کن مسافر شب
گریه کن گریه در معابر شب
صبح صادق به جز تو کیست بگو
کیست جز تو امام بیداری
**
گاه گاهی که حرف هم داری
شهر در خواب میرود انگار
آه آقا چه میکشی با این
استخوانی که در گلو داری
**
تو بگو از کدام طائفه ای
که همیشه خدای عاطفه ای
لطف ها میکنی برای کسی
که برایت نمیکند کاری
**
پس کجایند عالمان سحر
یک نفر از چهار هزار نفر
که شبانه امام را بردند
پا برهنه به خفت و خواری
**
پس کجایند نافله خوان ها
که دل قافله به درد آمد
کی به درد میخورد پس کِی
این نمازی که هست تکراری
**
کوچه ای در مدینه منتظر است
تا که روضه بخوانی از دیوار
تا تو هم مثل مادرت آنجا
حس کنی بین درب و دیواری
**
تا که کوچه به کوچه پخش شود
هم صدائی غربتت با او
تا بفهمند فاطمی هستی
مثل مادر به غم گرفتاری
**
تا که دست تو را بندند و
هی به یاد علی بخندند و
نکشندت پیاده اینگونه
هی به قصد امام آزاری
- شنبه
- 18
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 13:32
- نوشته شده توسط
- علی
حسینیه خدا