بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام یاحسین
زهرۀ منظومۀ زهرا حسین
کشتۀ افتاده به صحرا حسین
عاقبت اين عشق هلاكم كند
در گذر كوى تو، خاكم كند
تربت تو، بوى خدا مىدهد
بوى حضور شهدا مىدهد
مشعر حق! عزم منا كردهاى
كعبۀ ششگوشه بنا كردهاى
تير، تنت را به مصاف آمدهست
تيغ، سرت را به طواف آمدهست
بر سرِ نى، زلف رها كردهاى
با جگر شيعه چها كردهاى؟!
باز كه هنگامه برانگيختى
بر جگر شيعه نمك ريختى
حجّ تو هرچند كه تأخير داشت
لكن هفتاد و دو تكبير داشت
آرى هفتاد و دو لبّيك گو
عزم وضو كرده به خون گلو
اينان هفتاد و دو قربانىاند
كز اثر بادۀ تو، فانىاند
همنفسان! حجّ حسينى كنيد
پيروى از راه خمينى كنيد
حجّ حسينى، سفرى سرخ بود
احرامش، بال و پرى سرخ بود
حجّ حسينى، سفر كربلاست
نيّت آن غربت و رنج و بلاست...
- پنج شنبه
- 6
- تیر
- 1398
- ساعت
- 14:31
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
محمدرضا آقاسی
ارسال دیدگاه