«علامه مجلسی» می نویسد:
مردی از شام به تحریک معاویه به امام مجتبی علیه السلام ناسزا گفت. امام مجتبی علیه السلام صبر کرد تا سخن او به پایان رسید.
آن گاه به سوی او رفت، تبسمی کرد و به او سلام کرد و سپس فرمود: پیر مرد! فکر می کنم غریب هستی و شاید در اشتباه افتاده ای. اگر به چیزی نیازی داری برآورده کنیم، اگر راهنمایی می خواهی راهنماییت کنیم و اگر گرسنه ای سیرت کنیم، اگر برهنه ای لباست دهیم و اگر نیازمندی بی نیازت کنیم، اگر جا و مکان نداری مسکنت دهیم و می توانی تا برگشتنت میهمان ما باشی و...
مرد شامی در برابر این خلق عظیم شرمنده شد. گریه کرد و گفت: "اشهد انک خلیفة الله فی ارضه، الله اعلم حیث یجعل رسالته"
" گواهی می دهم که تو جانشین خدا در زمین هستی، خدا بهتر می داند که رسالت خویش را کجا قرار دهد"
سپس فرمود: تو و پدرت نزد من مبغوض ترین افراد بودید ولی اکنون محبوب ترین افراد در نزدم هستید.
منبع:
بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۳۴۴
- سه شنبه
- 11
- تیر
- 1398
- ساعت
- 12:47
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه