• شنبه 3 آذر 03

استاد محمد جواد غفورزاده

شعر قصیده‌واره امام رضا(ع) -(شب گذشت از نیمه اما با تو صحبت می‌کنم)

1750
2

شب گذشت از نیمه اما با تو صحبت می‌کنم
تا که بگذارم نماز عشق، نیت می‌کنم

ای ولایت شرط توحید تمام عاشقان!
با تولای تو، من تجدید بیعت می‌کنم

در حریم حضرت خورشید، جای ذره نیست
از حضور خود در این درگاه حیرت می‌کنم

تا نگاهم می‌کنند آیینه‌ها از هر طرف
شرم از آیینۀ قرآن و عترت می‌کنم

من که سنگین‌بارم از بسیاری جرم و گناه،
خواهش بال کبوتر با چه جرأت می‌کنم؟

نعمت  قرب جوارت را به من بخشیده‌اند
در بهشت آرزو کفران نعمت می‌کنم

ای شنیده با صبوری درد دل‌های مرا
اشک اگر بگذارد امشب با تو صحبت می‌کنم

من که با فرمان‌بری از نفس عادت کرده‌ام،
کی به خود می‌آیم آخر، کی عبادت می‌کنم؟

خط نزن اسم مرا با صد خطا پشت خطا
من دلِ هر جایی خود را نصیحت می‌کنم

«سورۀ یوسف» که خواندم، آیه شد «هشتاد و هشت»
بارها این آیه را با خود تلاوت می‌کنم

شک ندارم «با کریمان کارها دشوار نیست»
گر نشد کامم روا، خود را ملامت می‌کنم

این خریداران یوسف‌، دست پُر آورده‌اند
من تهی‌دستم چرا بیهوده قیمت می‌کنم؟

تا نسوزد بی‌گناهی از شرار آهِ من
می‌روم از جمع بیرون، با تو خلوت می‌کنم

تا نصیب من شود توفیق ترک معصیت
چشم خود را چشمۀ اشک ندامت می‌کنم

تا نگردد در مقام عرض حاجت، ‌ناامید
با دل خود بعد از این اتمام حجت می‌کنم

یک قدم تا آسمان مانده‌ست از شهر بهشت
من زغفلت آرزوی باغ جنت می‌کنم

می‌روم سمت «مصلّی»، می‌رسم تا «پنج‌راه»
یعنی از پایین پا قصد زیارت می‌کنم

گر که زنگ ساعتِ صحن تو بیدارم کند
توبه در باقی عمر ازخواب غفلت می‌کنم

گر که دستم را بگیری، مثل خُدّام حرم
بعد از این خدمت به قدر استطاعت می‌کنم

بس که تو زود آشنایی ای امام مهربان
من کجا در محضرت احساس غربت می‌کنم؟

«یک سلامم را اگر پاسخ بگویی، می‌روم
لذتش را با تمام شهر، قسمت می‌کنم»

تا بریزم گاهگاهی سرمه در چشم غزل
من به گرد راه زوّارت قناعت می‌کنم

تا بماند قصۀ صیاد و آهو جاودان
بی‌پناهان را به پابوس تو دعوت می‌کنم

در کنار پنجره فولادتان با اشک چشم
می‌نویسم «یا علی» و رفع زحمت می‌کنم

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:53
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران