• یکشنبه 16 اردیبهشت 03


متن شعر امام حسن مجتبی«ع» -(ای غریبی که غربت چشمت)

745

ای غریبی که غربت چشمت
غزل ناب آشنایی شد
حس و حالت به شعر جان بخشید
 حُسن تو آیتی خدایی شد 


چهل و هفت گردش کامل
 سهم دنیای توست اما دل
آن‌قدر حول محورت چرخید
که دل آسمان هوایی شد


صلح تو جنگ نابرابر بود
 قلم عهدنامه خنجر بود
شاهد این مثال آوردم 
پسرت را که کربلایی شد


ای نگاهت به سبزی قرآن
صوت بارانی تو المیزان
هرکه از جام تو عسل نوشید
 چشم‌هایش طباطبایی شد


دو برادر نگو دو نیمۀ سیب
هر دو بودید کم‌سپاه و غریب
پس چرا آستان تو خاکی است
 او چرا گنبدش طلایی شد؟


کربلا ومدینه وکوفه
با زیارات غیر معروفه
همه را گشتم ونفهمیدم
این غزل عاقبت کجایی شد


  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران