امشب ازآسمان ،مه انور رسیده است
آئینه ای زنورپیمبر رسیده است
این جلوه و جلال کدامین ستاره است
کزآسمان به جلوه ی دیگررسیده است
کم کم طلوع صبح وفا دیدنی بود
گوئی شب فراق به آخر رسیده است
ازمشرق مدینه پی عرض احترام
مهرفلک به دامن پر زر رسیده است
وقتی طنین بال ملائک بلند شد
آمدخبرکه جلوه ی داور رسیده است
یک گل به نام حضرت معصومه ازخدا
امشب به دست موسی جعفر رسیده است
هفت آسمان نظاره گراو بود که او
باشوکت وجلالت وبا فر رسیده است
آئینه دار زُهرۀ زهرارسید و باز
گفتند نورزُهره ی ازهر رسیده است
این است بانویی که مقام رفیع او
تا بام عرش خالق اکبررسیده است
این است گوهری که زدریای علم ودین
برساحل حقیقت ِباوررسیده است
این است آن کریمه که ازجودومکرمت
فیضش به ناتوان وتوانگررسیده است
این است آن شفیعه که ازقدر ومنزلت
آوازه اش به عرصهی محشر رسیده است
کم گفته ام اگرکه بگویم برای او
همچون مقام ساره وهاجر رسیده است
هرچه رسیده است برآن حضرت ازخدا
ازقدر روزگارفزون تر رسیده است
ازداستان غُربت درد آشنای او
خوناب سینه برمژه ی تر رسیده است
کی نا امید می رود ازدرگهش برون
هرکس که باامید به این در رسیده است
برزائر بهشتی کویش ندا دهند
لب تشنه ای به چشمهی کوثررسیده است
با التفات اوست«وفایی»اگرتو را
ازکردگار رزق مقدّررسیده است
- چهارشنبه
- 12
- تیر
- 1398
- ساعت
- 15:4
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه