زخم من کهنه زخم تو تازه
زخمی پنجههای بیرحمیم
بین ما وجه مشترک کم نیست
حرف هم را چه خوب میفهمیم
گر چه این روزها تن اسلام
زخمی از تیغ مارقین دارد
متحد میشویم و میبینند
خشم ما آه آتشین دارد
باز خورشید عشق میتابد
این دعا...نه...یقین قلب من است
صلح و آزادی و غرور و شرف
همه در سایهی یکی شدن است
صبح آن روز را تصور کن
که جهان زیر چتر قدرت ماست
شرق تا غرب همصدا... همدل
این همان وعده و قرار خداست
صبح آن روز را تصور کن
که فلسطین دوباره آزاد است
دل فرزندهای شام و عراق
فارغ از رنج و مرثیه، شاد است...
این شعار و خیال باطل نیست
بغض یک امت است...میدانی؟
امت واحدهست غایت ما
با دلی قرص و عزم طوفانی
نقشهی راهمان بصیرت ماست
تکیهگاه همیم، پس غم نیست
قبله، قرآن، پیامبر، دین، اسم
بین ما وجه مشترک کم نیست
خواب شوم نفاق را باید
دل بیدارمان به هم بزند
سرنوشت تمام دنیا را
یکدلیهایمان رقم بزند
شب ما رنگ فجر خواهد داشت
پیشتازان جادهی سحریم
آخر قصهی من و تو یکیست
هر دو در انتظار یک نفریم
- دوشنبه
- 17
- تیر
- 1398
- ساعت
- 11:52
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد جواد الهی پور
ارسال دیدگاه