• جمعه 10 فروردین 03


شعر غزل مرثیه حضرت سکینه علیهاالسلام -(نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم)

607

نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم

تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل
که از سکوت غصه‌دار حنجرت شناختم

تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را
میان پاره‌پاره‌های دفترت شناختم

قیام در قعود را، رکوع در سجود را
من از نماز لحظه‌های آخرت شناختم

غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را
به روی نیزه، از سر منوّرت شناختم

شکست عهد کوفه... این گناه بی‌شمار را
به زخم‌های بی‌شمار پیکرت شناختم

تو را به حس بی‌بدیل خواهر و برادری
به چشم‌های بی‌قرار خواهرت شناختم

اگرچه روی نیزه‌ای ولی نگاه کن مرا
نگاه کن... منم سکینه دخترت... شناختی؟

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران