ایدل اگر هوای بهشت است در سرت
ور مایلی که لؤلؤِ تر باشد افسرت
.
بر طوس کن گذر به حریم رضا نگر
تا جلوه گر بهشت شود در برابرت
.
بگذار فرق خویش بر آن آستان قدس
تا فرق فرقدان بکند غطبه بر سرت
.
از چشمۀ دو چشم سرشگ روان نگر
گر در دل است حسرت انهار کوثرت
.
وآنگه بخاکپای شه طوس عرضه دار
ای خسروی که جمله شهانند چاکرت
.
یا ثامن الائمه شه ملک اقتدار
ای مظهر صفات خداوند مَظهَرَت
.
شمس الشموس شهرۀ عالم شدی از آنک
هر صبحگاه سجده کند مهر خاورت
.
قربان زخمهای دل نازنین تو
چون است سوز سینۀ پاک و مطهرّت
.
شاها بسوزِ تشنگی جدّ امجدت
بر حال عمّه های پریشان و مضطرت
.
بر زخمهای جسم و دو دست بریدۀ
عباس نامدار و عموی دلاورت
.
بگشا گره ز کار من ایدست کردگار
شاها دگر امید ندارم بجز درت
.
ای دستگیر خلق فتادم ز پا برآر
دستی بدستگیری من، جان خواهرت
.
رویم سیاه و راحله ام بار معصیت
بهر عطا بر آمده ام خسروا برت
.
امروز عقدۀ دلم از رأفتی گشای
فردا شفیع باش بدرگاه داورت
.
خواهی صله «حسینی» گر از شهریار طوس
باشد عطای شاه ز دعبل فزونترت
.
- دوشنبه
- 24
- تیر
- 1398
- ساعت
- 11:39
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سعدی زمان سیدرضا حسینی
ارسال دیدگاه