هم مسیحا زاده ای هم کار موسی میکنی
بی عصا ناجی شوی و بحر غم وا میکنی
هر کویری را بخواهی رود و دریا میکنی
با علومت عالمان را محو و شیدا میکنی
دانش و نور و فضیلت از وجودت میچکد
رحمت و فیض الهی از سجودت میچکد
لطف و احسان شما کی میرود از خاطرم؟
گر تورا مایل نباشم لاجرم یک کافرم
مدح تو در من نگنجد با زبان قاصرم
گر شما لطفی کنی یک ذره اش را قادرم
با علومت فاتحی و فتح خیبر میکنی
چون علی هستی، هماره کار حیدر میکنی
یا رضا گفتم رضا شد از من آن رب جلیل
یا رضا آن ذکرِ در آتش به لب های خلیل
یا رضا داروی درمـانِ گرفتـار و علیل
یا رضا در روز محشر ما گدایان را کفیل
آنقَدَر گویم رضا تا جان درون این تن است
زائرش یکمرتبه گشتم سه جا او با من است
تا که پایم میگذارم روی فرش این سرا
آسمانی می شوم پر می کشم تا به خدا
یا رضا گرچه گنهکارم ولی عفوی نما
از سر احسان بده این مفلسان را کربلا
ای کریم بن کریم بن کریم بن کریم
ما گدایان زاده ایم و تا ابد بر این دریم
سروده: عبدالحسین شفیع پور
- یکشنبه
- 30
- تیر
- 1398
- ساعت
- 17:25
- نوشته شده توسط
- عبدالحسین شفیع پور
- شاعر:
-
عبدالحسین شفیع پور
ارسال دیدگاه