• دوشنبه 3 دی 03


مثنوی مدح امام رضا علیه السلام -(دلم وقتی که میگیره یا وقتی بی رمق میشم)

1088
2

دلم وقتی که میگیره یا وقتی بی رمق میشم
یا از حرفای این و اون هر از گاهی دمق میشم

می بندم کوله بارم رو دلم رو دست میگیرم
میرم اونجایی که واسش روزی صدبار می میرم

تموم خستگی هامو خلاصه میکنم هربار
میشم مثل گداها پا میذارم توی این دربار

دم باب الجوادش غصه ها از خاطرم میره
همین که چشمم از اون صحن زیبا عکس میگیره

شلوغه کار و بارش هرکی با یک ساک پرحاجت
نشسته تا بگیره حاجتاشو زود و بی نوبت

تموم صحن ها پر از کبوترهای خوشحاله
چقدر خوبه که این سلطان به رعیت هاش می باله

تو اون حال و هوا بودم که انگار یه صدا اومد
صدایی آشنا از سمت اون گنبد طلا اومد

دوباره روضه میخونن میون صحن گوهر شاد
دلم رو کربلا بردی دمت گرم و خونه ات آباد

نفهمیدم چجوری شد که یادم رفت حاجت هام
دلم خوشحال بود و شوق جاری بود از چشمامم

شنیده بودم این آقا به دلهامون صفا میده
شنیده بودم این آقا برات کربلا میده

هنوز اشکام جاری بود رو گونه ام مث شبنم
که چشمم باز شد دیدم دوتا گنبد؛ دوتا پرچم

  • دوشنبه
  • 20
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 15:43
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران