کائنات و آسمانها دمبدم گویند علی
هر فنا و جاودانها دمبدم گویند علی
.
آمد اَکمَلتُ لَکُم اندر غدیر از سوی حق
کرده بیعت کاروانها دمبدم گویند علی
.
جانشین ختم پبغمبر علی المرتضاست
جان کند اقرار و جانها دمبدم گویند علی
.
هم صدا با عرشیان و جن و انس، حور و ملک
کوه و دشت و بوستانها دمبدم گویند علی
.
مرد و زن پبر و جوان خُرد و کبار و عالمین
این چنین ورد زبانها دمبدم گویند علی
.
گل ز رخسار علی شرمنده است از بودنش
باغها و گلستانها دمبدم گویند علی
.
ماه ومهراز نور او اینگونه نورانی شدند
اختران و کهکشانها دمبدم گویند علی
.
من کجا وصف گل روی تو یا مولا کجا
عید خم گردیده گلها ، دمبدم گویند علی
.
جائدم الکن زبان ، بنما کرم این بنده را
مو و خونم استخوانها دمبدم گویند علی
- پنج شنبه
- 3
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 14:35
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
کربلایی فخرالدین اسکندری
ارسال دیدگاه