زحمتی را که پدر از کار طفلان میکشد..
گرچه باشد سخت!با شوق فراوان میکشد
پای لنگان و مسیر سخت و شیطان در کمین..
زحمت کار مرا شاه خراسان میکشد..
سرگذشت بی وفایی های من از حد گذشت
شانه ام جای غم تو غصه نان میکشد
معدن حکمت! کجا آخر به تو من میرسم؟!
حسرت فیروزه را ریگ بیابان میکشد!
زائر پرادعا درآرزویش حبس شد
قصر باز است و گدا جارو به زندان میکشد..
خرج ما دور وبری ها را سوا از خود مکن
نازقرآن راهمیشه جلدقرآن میکشد
سائلم مرد کریمی راکه درظرف غذا...
آب ونان بنده را با خویش یکسان میکشد..
تاج شاهی مال مردم! خاک پایت مال من..
حسرت این پای بوسی را سلیمان میکشد..
- پنج شنبه
- 3
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 14:53
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سید پوریا هاشمی
ارسال دیدگاه