چه قدر خوبه وقتى مى يام توحرم
دوسه ساعت از دنيا دست مى كشم
هواخيلى خوبه هوا عاليه
اره تازه دارم نفس مى كشم
دلى رو كه دادم به دست خودت
نمى خوام كه ديگه به هيچكس بدم
من اين حال خوب با تو بودنو
نمى خوام كه يك لحظه از دس بدم
كس ديگه بود،پاى هرجاييمو
مى دونم تا حالا قلم كرده بود
اره هركى جاى تو بود مهربون
منو خيلى وقت پيش ولم كرده بود
توى اين همه زائر اين وقت شب
اونى كه بده روسياهه منم
ولى هرچى كه باشم اخر گدام
خلاصش منو با تو مى شناسنم
چه اغوش بازى داره پنجرت
گرفتارو فورى بغل مى كنه
تو يك روز هزار و يه مشكل باشه
همش رو تو يك لحظه حل مى كنه
نمى گم كه چيزى نمى خوام ازت
گداتم كه اين وقت شب در زدم
به اون كربلايى كه دادى بهم
براى خودت اين دفه اومدم...
نمى خوام بگم حاجتامو بده
نمى خوام بگم كربلايى كنم
يه بارم شده اومدم مهربون
كه از تو خودت رو گدايى كنم...
- شنبه
- 13
- مهر
- 1398
- ساعت
- 18:50
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
علی زمانیان
ارسال دیدگاه