• شنبه 1 اردیبهشت 03

 مرتضی محمودپور

در سوگ امام جواد‌الائمه(ع) حجره بود و یک زنی بی‌عاطفه

516

◾شهادت حضرت
◾جوادالائمه(ع)

حجره بود و یک زن بی‌عاطفه
منع شد آب گورا بر لبی
دست و پایش گم شد آن کانون درد
بود عالم محو در تاب و تبی

آسمانت تیره شده از زهر کین
باز افتاده به جانت دشمنی
برده‌اند بر بام جسم نازکت
پایمال کین شد از جور زنی

آی مردم بیقرار دردیم
عاطفه گم شد دوباره بین شهر
سوخت از زهر و شرار کینه‌ها
ساحل و کشتی و لنگر آب بحر

باز تکرار عطش بالا گرفت
از نفش افتاد مردی از عطش
باز ظهری و سپهر و آفتاب
بر لبم افتاده دردی از عطش

هر کنیزی ناله از دل میکشید
تا که برگوشش رسیده بانگ آه
ناله میزد بین حجره از عطش
شاه خوبان شاه بی یار و سپاه

یادم آمد کربلا و قتلگاه
خنجری کند و گلوی تشنه‌ای
شمر بود و زینت دوش نبی
تشنه لب در زیر تیغ و دشنه‌ای

موکنان زهرا ز جنت آمده
پیکری در زیر تیغ و نیزه دید
یا بنی یا بنی سر گرفت
خویش را تا بین مقتل میکشید


  • پنج شنبه
  • 10
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 23:35
  • نوشته شده توسط
  • م-مطلق

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران