من مسلمم سفیر توام به شهرکوفه
زده بروی لبهام غنچه ی غم شکوفه
کوفه میا حسین جان(۲)
مهمان نوازی ازمن ازبهرکوفه ننگ است
مهمان که ازره آید پذیرایی به سنگ است
کوفه میا حسین جان
از تو همه گسستند دست مرا ببستند
موقع خوردن آب دندان من شکستند
کوفه میا حسین جان
مهر و محبت تو شدگنهم حسین جان
دارالعماره گشته قتلگهم حسین جان
کوفه میا حسین جان
بس کوفیان پلیدند غربت من بدیدند
برروی بام قصرش سرمرا بریدند
کوفه میا حسین جان
در راه تو حسین جان. من اولین شهیدم
با دادن سر خود عشقت بجان خریدم
کوفه میا حسین جان
میاکه می رسدجان برلب تو حسین جان
قامت خمیده گردد زینب تو حسین جان
کوفه میا حسین جان
- شنبه
- 19
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 11:52
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه