عالم پر از ندای حسین و نوای اوست
دل در فغان به زمزمۀ نینوای اوست
.
گلشن شود ز خون شهیدان اگر جهان
ذوق و صفایش از چمن کربلای اوست
.
روزی جهان بگیرد اگر بانگ یا الاه
شک نیست کز تموّج بانگ رسای اوست
.
آب بقا که زندگی جاودان دهد
در پیش عارفان اثر خاکپای اوست
.
تنها نه از جهان که ز جان نیز بگذرد
صاحبدلی که شیفته و مبتلای اوست
.
گو دردمند عشق نگردد پی دوا
کاین درد را علاج ز دارالشّفای اوست
.
از شوق باغ خلد نلرزد، اگر دلی
اندر هوای بارگه کربلای اوست
.
مفتون هر تعلق و مجذوب هر هوس
کفر است گفتن اینکه دلم آشنای اوست
.
نشناخت بی حسین خدا را کسی به حق
در جمله ماسوا نه خدا جز خدای اوست
.
دین جُست لیک هیچ نشانی ز دین ندید
سرگشته ای که چشم به سوی سوای اوست
.
- دوشنبه
- 21
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 11:53
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد عابد
ارسال دیدگاه