• سه شنبه 15 آبان 03


بهاریه در مدح و توسل به امام حسین (ع) . -(رسید عید که عقد ملال بگشاید، )

559

رسید #عید که عقد ملال بگشاید، 
در فرح به کلید هلال بگشاید 
رسید وقت، که دوران ز وقت خوشحالی، 
دری به روی دل اهل حال بگشاید 
به تشنگان بیابان شوق، خضر امل، 
ره تلاقی عذب زلال بگشاید 
گرسنگان ره کعبه ی توکل را، 
زمانه خوان عموم نوال بگشاید 
فلک به کام رساند نیازمندان را ، 
نقاب هجر ز روی وصال بگشاید 
ملالت متردد کشد به دامن پای، 
غم مقیم در انتقال بگشاید 
خوش آن که دور چنین می کشد ولی نه میی ، 
که عقل را ره ضعف و زوال بگشاید 
میی که قطره ی پاکش به هر کجا که چکد ، 
دری ز مرحمت ذوالجلال بگشاید 
خوش آن که روز چنین بی مترجمی نبود ، 
ولی زبان نه به هر قیل و قال بگشاید 
خطیب منبر معراج معرفت گردد ، 
زبان به منقبت خیر آل بگشاید 
محیط حلم #حسین علی که نیست جز او ، 
کسی کز او دل اهل کمال بگشاید 
شهی که گر غضب او رسد طبایع را، 
گره ز رابطه ی اعتدال بگشاید 
وگر نهیب دهد دور را سزد که ز هم ، 
عقود سلسله ی ماه و سال بگشاید 
نجات خلق محال است بی محبت او، 
چو کار خصم ز فکر محال بگشاید 
به روی دشمن او در گشاد کار دو کَون، 
کسی چگونه در احتمال بگشاید؟ 
هژبر صولت او در شکارگاه غضب ، 
گهی که پنجه به قصد قتال بگشاید 
ز چاک سینه ........ سازد خون،(1) 
سباع را در رزق حلال بگشاید 
فلک به سبحه ی او باید استخاره کند، 
به کار خیر چو خواهد که فال بگشاید 
ز خادم در او رشک میبرد رضوان، 
گهی که آن در جنت مثال بگشاید 
در آستانه ی او آسمان ملایک را، 
همیشه جای به صفّ نعال بگشاید 
اگر نه واسطه ی خدمتش بود همه عمر ، 
فرشته ای نبود او که بال بگشاید 
ز خون ناحق او دم اگر زنم، ترسم 
که سیل ها مژه ام، زاشک آل بگشاید 
اگر سعادت پیوند او رسد به نجوم ، 
ز گردن همه بند وبال بگشاید 
چو درفشان کند ابر سخا ز هر سو بحر ، 
هزار کف به طریق سؤال بگشاید 
چو گردی از ره او خیزد آسمان ز نجوم، 
هزار دیده پی اکتحال بگشاید 
شها! تویی که ندارد زمانه چون تو کسی ، 
که بر رخش در حسن خصال بگشاید 
تویی که پیش کمالت نمی تواند کس، 
که چشم شایبه ی اختلال بگشاید 
شها! «#فضولی» بی صبر و دل نمی خواهد، 
که سوی غیر تو چشم خیال بگشاید 
ز مدح غیر تو آن به که لب فرو بندد ، 
به هرزه چند درِ هر مقال بگشاید؟ 
رجوع کار به لطف تو بِه ، چو ممکن نیست ، 
که کار بسته ز اهل ضلال بگشاید 
امید هست که تا چتر ابر را گردون ، 
به فرق ارض و بحار خیال بگشاید 
رضای تو پی دفع فساد بر سرِ ما ، 
همیشه چتر خلود ظلال بگشاید 
ـــــــــــــــ 
(1) در متن کتاب چنین تایپ شده است. 

  • پنج شنبه
  • 24
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:32
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران