الهی کاش نبود عشقی نبود عاشق نه دلبر بود
نه آئینی نه آیینه نه رخساری نه جوهر بود
.
نه دل بودو نه دلداری نه اشکی بود نه چشم تر
نه عِجزی بود ونه لابَه نه خوناب و نه کوثر بود
.
نه گلزاری نه اشجاری نه گل بود و نه عطر گل
نه کانی بود نه اقیانوس نه لعلی بود نه گوهر بود
.
نه شوری بود بلبل را نه خاری بر گل زیبا
نه لطفی از بهاران بود نه سرما و نه صَرصَر بود
.
نه قدّی بر صنوبر ها نه قدّی بر بنی آدم
نه ساطور ی نه اعدامی نه جلاّد و نه خنجر بود
.
نه نُه طاق فَلُک بود و نه خورشید و قَمَر اَنجُم
نه مُلکی بود نه شاهنشاه نه شَه را فوج لشکر بود
.
نه مُطرب بود و نه عیشی نه ناز آن پری رویان
نه ساقی بود نه بزم عشق نه می بودو نه ساغر بود
.
نه آلوده بخون نانی نه اَیتامِ پریشانی
نه مِجمَر بود عودی را نه عِطری بود نه عَنبَر بود
.
نه طفلی پیرو مکتب نه استادی نه آموزش
رموز عشق و حکمت ها نه در دل بلکه اَظهَر بود
.
نه یک ساجد نه یک راکع نه پرهیزی نه یک توبه
نه شیخی بود و نه مسجد نه واعظ بود نه مِنبَر بود
.
نه آدم بود نه حَوّائی نه قابیلی نه هابیلی
نه موسی بود نه ابراهیم نه اسماعیل و هاجر بود
.
نه آن نوح و نه آن یحیا نه آن یونس نه آن یوسف
نه بر مخلوق این دنیا رسولان و پیمبر بود
.
نه دوزخ بود عاصی را نه جنّت بود ساجد را
نه میزان عمل بود و نه صور بودو نه محشر بود
.
نه آن شورا نه آن کوچه نه آن باغ و نه آن سیلی
نه آن اصحاب پیغمبر نه آن ثانی که ایسر بود (1)
.
نه کوفه بود نه شهر شام نه سودائی نه پیغامی
نه دشت کربلائی بود نه خواهر بود برادر بود
.
نه مولائی نه فرمانی نه سقّائی نه عطشانی
نه عاشور محرم بود نه دعوائی نه اکبر بود
.
نه آن آب فراتی که روان می شد دل صحرا
نه مشگی بود نه عبّاسی نه لَبّیکی نه اصغر بود
.
نه شرحه شرحه می شد تن به تیغ تیز و پیکانها
نه سرهای جدا از تن به نوک نیزه زیور بود
.
نه خولی بود نه شمردون نه زجری بود به راه شام
نه ( عدلی ) دفتری بود و قلم بود و مسطّربود
.
1 = ایسر یعنی چپ دست.
.
- یکشنبه
- 27
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 11:54
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حاج اصغر فرشچی
ارسال دیدگاه