با غم شدم همنشین برادر
اشک چشامو ببین برادر
بهت زدم رو عزیز جونم
نندازی رومو زمین برادر
سهم من کمه خودم می دونم
پیش مادر رو سفیدم کن
لایقم بدون داداش با اذنت
مادر دو تا شهیدم کن
عمریه پا به پات خون دل خورده زینب
غم نخور ای برادر مگه مُرده زینب
یاحسین ۳ جان
با قلب پر خون دلی پریشون
چشام شد از غربت تو گریون
خدا می دونه اگر می ذاشتی
خودم می رفتم برات به میدون
بچه هام ناقابلن واللّهِ
هستی مو پای تو می ذارم
ترسی از اینا توی قلبم نیست
دختر حیدر کرّارم
من همونم که پیغمبر این قیامم
مثل مادر میدم جون به پای امامم
یاحسین ۳ جان
- چهارشنبه
- 30
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 13:36
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه