نام تو مرهم کُلّ دَردام
بفدای تو تموم دنیام
زندگی مو دارم از نگاهت
ای علمدار رشید آقام
پسر شیر خدا و یل بی بی اُمّ بنین
عرش اعلی هم می لرزه تا علم می کوبی زمین
دیگه خلقت نمی بینه شبیه تو رو ، به خودش
تو اباالفضل حسینی و نداری مثل و قرین
بابُ الحُسین و علمدار لایزال حسین
پناه خون خدا بودی و مدال حسین
تو مَردی و تو شجاعت کسی شبیه تو نیست
عجب برادر خوبی! خوشا به حال حسین
جانم جانم ابوفاضل
اسم تو دوای هرچی درده
تو دلم عشق تو ریشه کرده
حضرتْ عباسی غلامت هستم
میخوامت به جون هرچی مَرده
دشمن از برق نگاه حیدریت فرار می کنه
غضب نگات یه لشکری رو تار و مار می کنه
از زمانی که تو پا گذاشتی روی خونه ی حق
کعبه بیشتر از قدیما به خود افتخار می کنه
تلألو می کنه خورشید حجاب اگر بِکِشی
تجلّی می کنه حیدر نقاب اگر بِکِشی
شده اسیر لب خشک تو فراتِ دلم
بیابونم میشه سیراب سراب اگر بِکِشی
جانم جانم ابوفاضل
- پنج شنبه
- 31
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 10:0
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه