با ادب دست روی سینه
هر کی هرجاهست بشینه
میادش صاحب روضه – کریم شهر مدینه
گوش کنید گریه کنا به جون من
میادش میون آه سینه زن
صدای هق هق یک مرد غریب
صدای گریه های امام حسن
دلم امشب بیقراره -صحبتم کنایه داره
کربلا شلوغه اما-بقیع گریه کن نداره
یه نفر نیست مدینه تو این شبا
بریز آب روی قبر این آقا
پدر دو تا شهیده ، بزنید
لااقل براش یه پرچم عزا
همه که رفتن به میدون- یه نفر با چشم گریون
لحظه ی وداع صدا زد – منو جا نزار عموجون
منو با خودت ببر فدا بشم
ذبیح قربونیه منا بشم
مادرم نجمه موهام و شونه زد
هدیه ی امام مجتبی بشم
روی پنجه قد کشیدم-زمین افتادی و دیدم
پا برهنه از روی تل- تا به قتلگاه دویدم
دیدمت افتادی زیر دست و پا
دست و پا میزنی زیر نیزه ها
زیر نیزه ها نفس نفس نزن
مادرت فاطمه رو نزن صدا
عشق تو تو تارو پودم -غرق دیدنت که بودم
تیزی شمشیر ودیدم -دستم سپر نمودم
خون دستان بریزه روی چشات
تا ببنده خون من راه نگات
نبینی چنگ زده دشمن به موهام
دیدن سر بریدن سخته برات
به موهات پنجه کشیدن – گرگای کوفه پلیدن
همه اعضای تنت رو – ذره ذره میبریدن
یه نفر چکمه به پاجلو اومد
روی سینه ی شکسته زانو زد
تو فقط ذبیح بالقفا شدی
سرت وبریدن اما خیلی بد
خنجر کند روی حنجر – لحظه ی بریدن سر
وقتی برگردوند تنت رو-دراومد صدای مادر
مادرت صدا میزد با پا نزن
دسته ی خنجر و رو لبا نزن
آخه این چه وضعه سر بریدنه
میزنی ضربه رو از قفا نزن
- شنبه
- 2
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 13:34
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه