خدایا عمو زار وتنها شده
اسیری به گرداب غمها شده
نمانده سپاهش،به لب آید آهش امان الامان
خدایا تنش زخمی ازحد فزون
تمام وجودش شده غرق خون
نمانده توانی بهارش خزانی،امان الامان
گروهی به تیغ وخدنگش زنند
گروهی به نیزه به سنگش زنند
حبیب یتیمان،بترسم دهدجان،امان الامان
خدایا ببینم هجوم عدو
عدو بیشمارست وتنها عمو
دویدم به میدان،برایش دهم جان،امان الامان
عمو ای گرفتار رنج ومحن
بسوی تو آمد یتیم حسن
به راه تو نیکو، دهم دست وبا زو امان الامان
شاعر : اسماعیل تقوایی
- شنبه
- 17
- مهر
- 1395
- ساعت
- 5:0
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه