عزیز فاطمه،ای کاش بی صدا نشوی
خدا کند که به صحرا،چو خاکها نشوی
میان گریه و زاری دعا کنم امشب
برای لحظه ای از خواهرت جدا نشوی
اگر سرت ز بدن شد جدا ولی ای کاش
خدا کند که به گودی جدا جدا نشوی
به گریه فاطمه زد گیسوی تو شانه و گفت
خدا کند که به سر پنجه آشنا نشوی
خدا کند که به صورت نیفتی از مرکب
خدا کند به نوک نیزه جابجا نشوی
خدا کند که تنت را روی زمین نکشند
خدا کند که لگد کوب اسبها نشوی
اگر که ماند تنت زیر دست و پا،اما
خدا کند گل پاشیده،نخ نما نشوی
به غیر خانه ی ما،شائقا تمامی عمر
خدا کند که به جای دگر گدا نشوی
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
- یکشنبه
- 3
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 12:17
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه