رقیه نوگل بستان ایمان
سه ساله دختر شاه شهیدان
تویی تو باب حاجات
چنان عمه ی سادات
رقیه یا رقیه۲
به هر درد و غمی تو یار شیعه
کنی باز هر گره از کار شیعه
امید عالمینی
حسین را نور عینی
رقیه یا رقیه۲
گرفتار رخ ماه تو هستم
بگیر از مرحمت جانا تو دستم
مرا دادی پناهم
رقیه کن نگاهم
رقیه یا رقیه۲
خرابه گشته چون باغ بهارت
امید جانت آمد در کنارت
ز بابا خبر آمد
گلت از سفر آمد
رقیه یا رقیه۲
گرفتی در بغل رأس پر از خون
بگفتی این سخن با رأس گلگون
گل در خون تپیده
پدر قدم خمیده
رقیه یا رقیه۲
کجا بودی ز ناقه من فتادم
به یاد جده ی خود اوفتادم
به زخم من نمک زد
چنان زجرم کتک زد
رقیه یا رقیه۲
پدر از عمه ام شرمنده هستم
حمایت کرده از من زنده هستم
ز بس او خورده سیلی
رخ او گشته نیلی
رقیه یا رقیه۲
دگر از زنده بودن خسته ام من
چو مرغ بال و پر بشکسته ام من
غم تو کرده پیرم
دعا کن من بمیرم
رقیه یا رقیه۲
به ناگه بلبلش از ناله افتاد
کنارش غنچه ی سه ساله افتاد
بشد خاموش بلبل
کنار شاخه ی گل
رقیه یا رقیه۲
- چهارشنبه
- 6
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 11:44
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه