علمدارحرم ای تکیه گاهم
توهستی یکتنه کل سپاهم
ابوفاضل ابوفاضل ابالفضل
فدای دست تو ازتن جداشد
سرت ازضربه ی آهن دوتاشد
دو ابروی به هم پیوسته واشد
ابوفاضل ابوفاضل ابالفضل
عدو،اندوه وغم برمن پسندد
زجا خیزو ببین راهم می بندد
مشو راضی به اشک من بخندد
ابوفاضل ابوفاضل ابالفضل
تو افتادی زمین من چه کشیدم
صدای یا اخایت را شنیدم
به یکباره زداغ تو خمیدم
ابوفاضل ابوفاضل ابالفضل
به خیمه ها،حرامی ها رو کردن
نگه کن کعب نی با خود آوردن
به دنبال سه ساله ام می گردن
ابوفاضل ابوفاضل ابالفضل
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
- چهارشنبه
- 6
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 18:57
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه