آفتاب عمرم روی بام است
بعد از تو کار خیمه تمام است
دستت از پیکر جدا شد
در حرم شیون بپا شد
ابروی پیوسته ی تو
وای من از کین دو تا شد
یاابالفضل یاابالفضل
بی تو دیگر پناهی ندارم
بی تو من تکیه گاهی ندارم
بی تو جان از پیکرم رفت
قوت از چشم ترم رفت
رفتی و با رفتن تو
حرمله سوی حرم رفت
یاابالفضل یاابالفضل
راضی مشو به زینب بخندند
راضی مشو دو دستش ببندند
خیز و بین چشمم پر آب است
صحبت از شام خراب است
ای علمدار غیورم
صحبت از بزم شراب است
یاابالفضل یاابالفضل
******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
- جمعه
- 8
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 0:52
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
جواد حسن بیگی