مرثیه غربتی شد شررِ جان و دل
به منزلِ پُر غمِ قَصرِ بَني مُقاتِل
جا ماند از قافله دختری
ناله زد از غمش مادری
واویلا آه و واویلتا...
خصم علی در میان خیمه دور شراب
آل علی خسته زیر تابشِ آفتاب
با اشکِ جاری از هر دو عین
میزند ناله بنتُ الحسین
بسکه پدر بدویدم عقب قافله
پای من از سختیِ رَه شده پر آبله
دل آهِ بی بهانه کشد
نازم را تازیانه کشد
- یکشنبه
- 10
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 8:44
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه