• دوشنبه 3 دی 03


شهادت حضرت رقیه(ع) -(نبودی تا ببینی غصه هامو)

947
4

نبودی تا ببینی غصه هامو
دلم میگه شدم سرباره عمه
نمیشه گفت یه حرفایی رو بابا
فقط باید بگم بیچاره عمه

نبودی تا ببینی ریخته موهام
مثه موی سرت آتیش گرفته
دیگه چیزی ازم باقی نمونده
با این وضعی که دشمن پیش گرفته

نبودی تا ببینی گونه هامو
ورم کرده شبیه زیرِ چشمت
بابا اونو میبینی هی لگد زد
یه وقتایی اگه میبردم اسمت

نبودی تا ببینی این لبامو
مثه لبهای تو خونیه بابا
انگار رو صورتت رد یه مشته
همش تقصیر این خولیه بابا

ببین بابا ببین زخمی پاهام
نبودی روی خاکها میدویدم
یه بار افتادم از بالای ناقه
فقط آروم خودم رو میکشیدم

ببین بابا ببین دلشوره دارم
همش حس میکنم شمر رو برومه
بابایی معجرم خیلی قشنگ بود
دیگه از من نپرس کار کدومه

ببین بابا النگو هام قشنگه
یه وقتی فکر نکن جای طنابه
غریبی رباب ،گهواره خالی
نگاه حرمله خیلی عذابه

حالا که اومدی پیشم عزیزم
بذار پیشونیت و آروم ببوسم
باهام حرفی بزن دق کردم اخه
دیگه دارم تو این غربت میپوسم

لالالا گلم ای نازنیم
بذار دستاتو رو لبهای بابا
دیدم از روی نیزه غصه هاتو
فدای زخم تو زخمهای بابا

لالالا نفس های تو سینه ام
غرورم با نگاهِ تو ترک خورد
شدی خیلی مثه مادربزرگت
شبیه اون روزایی که کتک خورد

لالالا بخواب شیرین زبونم
بابا شرمندته سختی کشیدی
سه سال و این همه رنج و مصیبت
تو از این زندگی خیری ندیدی
شاعر:میلاد فرید نیا

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:45
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران