من برای تو و جانت نگرانم برگرد
اتش دلهره افتاده به جانم برگرد
وعده ی جایزه ها مهره ی تدبیر شده
قلم نامه نویسان همه شمشیر شده
شهر یک پارچه همدست اراذل شده است
بند افسار سرِ حرمله ها ول شده است
قیمت اهن و شمشیر قیامت کرده
بی حیایی به همه شهر سرایت کرده
کشتنت با نظر شام مصوب شده است
شمر هم امده و صاحب منصب شده است
رسمان بافیِ زن ها به نوا امده است
نکند خواهرتان هم با شما امده است
بی تو من را به سر کوچه و بازار زدند
هر چه سنگ است برای سر تو بار زدند
اخرین لحظه به لبهام بود نام شما
جان زهرا و علی جان حسن کوفه میا
- یکشنبه
- 10
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 14:33
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
حسن کردی
ارسال دیدگاه