• جمعه 2 آذر 03

 حسن کردی

مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها محرم 98 -(خوب شد آمدی و فهمیدم)

933
2

خوب شد آمدی و فهمیدم

سرِ در خون خضاب یعنی چه

خیزران را که خوب حس کردم

آه بابا شراب یعنی چه؟

 

خواهرم بعد مجلس آن روز

گوشه ای بهت کرده می لرزد

من نفهمیده ام چرا اینقدر

او از اسم کنیز می ترسد

 

قاریِ نیزه ها ،مسافر من

زیر چشمت ردِ کبودی چیست؟

راستی ای سلاله ی حیدر

قصه ی خیبر و یهودی چیست؟

 

یادگاریِ آن شبِ صحرا

استخوان درد و این کبودی هاست

ولی این زخم تاول دستم

اثر کوچه ی یهودی هاست

 

حرکت دست هام علتش این است

تار گردیده چشم کم سویم

گیسوی من که خوب یادت هست

نیست حالا ولی نمی گویم...

 

ازدحام و شلوغیِ بازار

ملأ عام و رقص و خوشحالی

دور تا دورم از غریبه پر

حیف جای عمویمان خالی

 

پرِ خاکستر است رگ هایت

جای سر که تنور روشن نیست

طاقت من زیاد گشته بگو

قصه ی ذبح از قفایت چیست؟

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران