امشب دل اهل حرم را غم گرفته
در کنج خيمه خواهرى ماتم گرفته
دم نينوايى _ امان از جدايى
برادر حسين جان
صوت غريبى را نبينم بر زبانت
کشتى مرا با اين ترک هاى لبانت
بوسم تمام بند بند استخوانت
مرو نازنينم _ غمت را نبينم
برادر حسين جان
من يک تنه گردم سپاهت اى اميرم
با ديده پر اشک دامانت بگيرم
دستت بنه بر سينه ام تا که نميرم
حسين جان حبيبى _ نبينم غريبى
برادر حسين جان
کم گريه کن اى غم کشيده خواهر من
بايد که صبرت تو باشى ياور من
گويم براى تو چه ايد بر سر من
تو با اه سوزان _ دلم را مسوزان
برادر حسين جان
واى از غروبى که سر نيزه نشينم
هم صورت و هم معجران را پاره بينم
ايکاش تير ايد من اين صحنه نبينم
همه در فرارند _ امانى ندارند
برادر حسين جان
- یکشنبه
- 17
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 10:50
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه