بند اول:
صل علی ساکن کربلا/ یا ساکن تربت الزاکیه
صل علی ساکن کربلا / یا صاحب القبه السامیه
آسمون سیاه شد/ خون تو مباح شد
بعد تو سکینه بی پناه شد
روز بی فروغ شد/ دور تو شلوغ شد
شمر هم وارد قتلگاه شد
با قصد قربت می زدن/
نوبت به نوبت می زدن/
بعضیهاشون محض لذت میزدن/بمیرم
بند دوم:
صل علی منحورِ فی الوری/صل علی شاه شیب الخضیب
صل علی منحورِ فی الوری/ صل علی جسم خدالتریب
هلهله زیاد شد/ ولوله زیاد شد
زلف تو اسیر دست باد شد
در هجوم غارت/ ساربان کمین کرد
برق انگشتر و دید و شاد شد
بدجور ناکسا میزدن
با چوب و عصا می زدن
پیش چشم خیر النسا میزدن/بمیرم
بند سوم:
صل علی من بکته السما/ صل علی الشفاه الذابلات
صل علی من بکته السما/ صل علی النسوه البارزات
دخترت اسیر شد/ خواهر تو پیر شد
نرسیدم به سر تو دیر شد
معجرم که سوخته/ پیکرم که سوخته
قسمتم سلسله ی زنجیر شد
طفلاتو کتک میزدن/
با بغض فدک میزدن/
روی زخم ماها نمک میزدن/حسین جان
- پنج شنبه
- 21
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 12:21
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مظاهر کثیری نژاد
ارسال دیدگاه