• سه شنبه 15 آبان 03

 اسماعیل تقوایی

یا زینب کبری (س)_دلم تنگست بهرت ای برادر

687

یا زینب کبری(س)
دلم تنگست بهرت ای برادر
ندارد طاقت هجر تو، خواهر

تو ای زیباترین تصویر یادم
به دنیا آمدم دل بر تو دادم

نبودم در تصور نور عینم
که روزی زنده باشم بی حسینم

به دشت کربلا شد این مقدر
که افتد خواهری دور از برادر

شدم یکروزه من ام المصیبت
غریق ورطه ی غمبار محنت

برادر جان تنت بیسر چودیدم
زسنگینی داغ تو خمیدم

منم زینب اسیر درد وغمها
که بعد از تو شدم تنهای تنها

زبعد آن غروب شوم غارت
روم منزل به منزل در اسارت

شدم حیران زتقدیر عجیبم
به هر دم قاری امن یجیبم

اسیر دست قومی شب پرستم
سپر از بهر طفلان توهستم

عدوی بی حیا با هر بهانه
زند بر خواهر تو تازیانه

از این رفتارهای وحشیانه
شرار غم کشد از دل زبانه

برادر، خارجی خوانند ما را
عدوی مسلمین دانند ما را

به کوفه می برندم ای برادر
همان شهری که حاکم بوده حیدر

غم هجر تو یکسو ای برادر
اسیر خلق کوفی سوی دیگر

شده ذکر لبانم نور عینم
حسینم، وا حسینم، واحسینم

شعر :اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 2:13
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران