هرگاه قصد روى تو ابن الرضا كنم
با نام تو خداى دلم را صدا كنم
گويند جود توست فزون از جوادها
با ذكر يا جواد دلت را رضا كنم
بىطعمچشمهاىتوعاشقنمىشدم
كاش اى حبيب حقّ نمك را ادا كنم
بى توشه دعاى تو امداد كى شوم
كى مىتوان بدون اجابت دعا كنم
هردلكهفيضدوستىاتداشتكوثرىاست
دلراچنينقرينبهشتخداكنم
اى در صحيفه ازلى ثبت، نام تو
نام تو را به اسم محمد صدا كنم
ذكر جواد سوره قلب و لسان ماست
صل على جواد سرود زبان ماست
اى كعبهاى كه كعبه تو را گم نمىكند
دل قبلهاى به جز تو تجسم نمىكند
اى خنده مليح تو لبخند كبريا
بى خنده تو غنچه، تبسم نمىكند
اى همصداى وحى، تويى نفس ناطقه
عيسى به مَهد وَرنَه تكلّم نمىكند
قرآن تويى نماز تويى معرفت تويى
بى معرفت كسى كه تعلم نمىكند
بايد بهشت با تو، به آدم شود حلال
وَرنه چنين اراده گندم نمىكند
توفيق، رحمتى است فرآيند جود تو
بى تو خدا اِفاقه به مَردم نمىكند
رخسار توست آينه روى مصطفى
رفتار توست خلق خوش و خوى مرتضى
با وصف روى تو به دل اىگل ملال نيست
بى مدح تو حيات برايم حلال نيست
از كنهِ ذاتِ هستىِ دل خيزد اسم تو
بى مهر تو روال دلم جز زوال نيست
توحيد با ولاى تو توصيف مىشود
با رمزعشق، درك حقيقت محال نيست
در خاك هم به حبّ تو امرار مىكنم
در قبر از محّبِ تو جاى سؤال نيست
هرجا به چشمدل نگرم محضرشماست
فرقى زياد بين فراق و وصال نيست
تقوى ملاك كشف و كرامات عاشقاست
رُو مدعى نياز به خواب و خيال نيست
سِرّ خدا خزانه علم آشناىِ وحى
آمد به پاى عشق به سوى خداى وحى
اى نو تو ز مهد تو ساطع به آسمان
سَبابه سپاس تو رافع به آسمان
گردد زمين تهى اگر از ياوران تو
يك خلقت است بر تومدافعبهآسمان
گِرد سرت چو هالهاى از نور شد پديد
شد شاكرت حكيمه ز صانع به آسمان
تنها نه بر زمين سبب خير و بركتى
دارى هزار جلوه نافع به آسمان
خورشيد از فضا به زمين نور مىدهد
نور تو از زمين شده لامع به آسمان
كون و مكان زمين و زمان ملكحضرتت
بر دست توست رمز طبايع به آسمان
اى دل بيا به ديدن هفت آسمان رويم
دور از همه بساط زمين و زمان رويم
مادر تو را به ديده تمثال، ديده است
بابا تو را بعد چهل سال ديده است
اى آروزى كوثرى آلِ فاطمه
در تو رضا رخ على و آل ديده است
شيعه غمت به ديده منت خريدهاست
زيرا تو را چو كعبه آمال ديده است
يثرب پس از گذشتن از آن سالهاى تلخ
باباى غصه دار تو خوشحال ديده است
جبرئيل غير خويش به اطراف مهد تو
چندين هزار جُفت، پر و بال ديده است
خاك حجاز، بوسه گه اهل دل ز توست
نورِ قمر، ضياء بصر آب و گل ز توست
ما زندهايم در كنف نور اهل بيت
ما بندهايم، بنده دستور اهل بيت
غفلت نمىخرند به بازار عاشقى
مهر تعهد است به منشور اهل بيت
كار از پى ثوابوعقابعاشقانهنيست
ما عاشقيم بلكه نه مزدور اهل بيت
بيهوده نيست خلقت و عمر گران ما
ما نوكريم و خادم و مامور اهل بيت
با اهل بغض دست تولّا نمىدهيم
خصميم با محارب و منفور اهل بيت
شيعه تمام عمر مهياى يارى است
دارد به سر هوا و به دل شور اهل بيت
يارب رسان تو منتقم اهلبيت را
بنما سپاه منسجم اهلبيت را
- جمعه
- 7
- مهر
- 1391
- ساعت
- 17:54
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه