كنار خيمه ها ، فكر يه فرصتم
منتظرم بياد ، وقت شهادتم
اگر چه كوچيكم، بزرگه روياهام
اذن شهادتو ، از مادرم ميخوام
چرا غمم بايد ، بغض گلوم بشه
كسي نمونده تا ، يار عموم بشه
وقت فدا شدن ، رسيده عمه جون
خون گريه ميكنه ، چشماي آسمون
اي واي عمو حسين...
غمم از تو چشام معلوم شده
چرا اينقدر عموم مظلوم شده
دارم ميسوزم از غمه عموم
چون از آب فرات محروم شده
" عمو جانم عمو .... "
—————————
عمه ببين چقدر ، عموم غريب شده
اسير كينه ي ، يه نانجيب شده
بايد برم آخه ، كم مونده دشمنش
خنجر به دست بره ، با چكمه رو تنش
معلومه قتلگاه ، از دشمنا پره
از هر طرف عموم ، يه ضربه ميخوره
يه ظربه از جلو ، يه ضربه از قفا
عمومو ميزنن ، يه عده با عصا
اي واي عمو حسين ...
ببين دور عموم غوغا شده
سر پيراهنش دعوا شده
بايد برم بالا سرش آخه
غريب افتاده و تنها شده
" عمو جانم عمو ... "
—————————
- سه شنبه
- 26
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 10:37
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میلاد قبایی
ارسال دیدگاه