ز خيمه گاه دويدن به من نمي ايد
دويدن و نرسيدن به من نمي ايد
خودت كه از دل بي تاب من خبر داري
دل از حسين بريدن به من نمي ايد
سرت بلند كه شد سر به زير شد زينب
بيا ببين كه خميدن به من نمي ايد
بريده شد نفسم از نفس كه افتادي
نفس كه سخت كشيدن به من نمي ايد
بلند شو ته گودال جاي زينب نيست
ز شمر فحش شنيدن به من نمي ايد
همانكه رأس تو را بست دست من را بست
اسيري و نپريدن به من نمي ايد
- سه شنبه
- 26
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 12:47
- نوشته شده توسط
- امیر روشن ضمیر
- شاعر:
-
یاسین قاسمی
ارسال دیدگاه