میره بی زره
تنشو برا عمو سپر میکنه
میخونه رجز
گنده های دشمنو خبر میکنه
طنین صداش
جنگو واسه همه دردسر میکنه
نعرش میلرزونه تن دشمنو
زره کرده رو تنش پیراهنو
همه میبینن تو رقص خنجرش
بازیه شمشیر باباش حسنو
تو صحرا نیزه بارونه
چشمای همه گریونه
قاسم بن الحسن اومد
اسمش دشتو میلرزونه
یاقاسم مدد یا قاسم
2
سر ارزقو
با اشاره ای میکنه جدا از تنش
بهم میریزه
لشکر دشمنو بارجز خوندنش۶
بوی مجتبی
پر شده تو میدون از تموم تنش
ه
ضرب الاجل میشه واسه دشمنا
رجز میخونه أنا بن مرتضی
نحن و بیت الله اولی بلنبی
أنا بن الحسن بضعة المصطفی
چون حیدر اشجع الناسه
تو رگهاش عشق و احساسه
تو میدون اینو ثابت
شاگرد عمو عباسه
3
چه طوفانیه
آره رزم حیدری چقد بش میاد
با هر ضربه که
میزنه میاد نبرد باباش به یاد
میده جونشو
هرکی روبروشه چه بخواد چه نخواد
وقتی میچرخونه شمشیرو همه
میافته توی دلهاشون واهمه
کی میتونه رودر رو بشه باهاش
همه میگن حسنه یا قاسمه
تا اسبش رو میتازونه
کل دشتو میلرزونه
قاسم بن الحسن تنها
یکه تازه تو میدونه
یا قاسم مدد یاقاسم
4
خودش یک تنه
ارتشه برا عموش نمیاره کم
نمیذاره که
رو دل عمو حسین بشینه یه غم
پر از غیرته
نگرونه برای زنای حرم
نمیذاره کسی نگاشون کنه
یا که بالحن بد صداشون کنه
چشم برنمیداره ازش مادرش
نکنه که کسی جداشون کنه
احلی من عسله حرفاش
آیه ى خونه رو لبهاش
از زیر سم مرکبها
داره میاد بوی باباش
یا قاسم مدد یاقاسم
- جمعه
- 29
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 17:57
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
خادم زینب
ارسال دیدگاه