• دوشنبه 3 دی 03

 مرتضی محمودپور

شهادت حضرت رقیه(س)

466
1

◾شهادت حضرت رقیه(س)

ناگهان بر من این خبر آمد
عمه جان بابم از سفر آمد
کنج ویرانه تا به سر آمد
به شب تار من سحر آمد
یاریم کن ز جای برخیزم
هستیم پای این طبق ریزم

لب گشود وسخن نمود آغاز
همچو غنچه لبان او شد باز
از برای پدر نمود چون ناز
کنج ویران به سوز وآه‌وگداز
سرفتاد از دو دست او به زمین
از خودش گفته با سر خونین

نامرتب اگر که مویم شد
همچوپاییز اگرکه رویم شد
باتوکم گر که گفتگویم شد
بین ره زجر روبه رویم شد
من نگویم چه شد ولی بابا
شده‌ام مثل مادرت زهرا

ای‌پناه همه تو چون کوهی
حس‌من‌رفته‌یاتومجروحی
کشتی آورده‌ای مگر نوحی
به تن‌خسته‌ام چنان روحی
آمدی تا تو، درد یادم رفت
رنگ رخسار زرد یادم رفت

خسته‌ام من، ببر مرا باخود
برسان دخترخودت تا خود
تو بمان پیش عمه‌ام یاخود
برسان دست بر سرم...ما خود
میرسانیم سر به پای طبق...
کاش بودیم ما به جای طبق

ای پدر جان شهید کرببلا
نفسم بند آمده اینجا
جای تو بود زینب کبری
کمکم کرده هر نفس ما را
قسمت میدهم گل زهرا
که ببر همرهت مرا بابا


  • چهارشنبه
  • 10
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 22:20
  • نوشته شده توسط
  • م-مطلق

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران