◾شهادت امام حسن(ع)
زهر هلاهل آمد و بر دل شراره زد
آتش به قلب سوخته و پاره پاره زد
چشمم ز گریه تار شده بین خانهام
گویا که خصم مادر من را دوباره زد
کابوس تلخ کوچه به چشمانم آمده
آن دم که خصم فاطمه را بیشماره زد
زینب بیا و طشت بیاور مقابلم
از آسمان دیده طلوع ستاره زد
راحت شدم ز دست مغیره که بارها
در بین کوچه مادر ما را هماره زد
این لختههای خون جگر در میان طشت
از دست همسریست که با یک اشاره زد
- شنبه
- 13
- مهر
- 1398
- ساعت
- 0:12
- نوشته شده توسط
- م-مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه