• سه شنبه 15 آبان 03


شعر عید غدیر -(تمامِ جمعیّت ، انگار مات و مبهوت است)

608

تمامِ جمعیّت ، انگار مات و مبهوت است
زمین شبیه زمین نیست ، مثلِ لاهوت است

مهم ترین خبر از جبرئیل نازل شد...
ولایت از سخنی بی بَدیل حاصل شد

بلند گفت پیمبر به گوشِ کلِّ جهان ،
بلند گفت به عالَم در این زمان و مکان :

«علی ، امامِ شما ، منتخب به دستِ خداست
و بعدِ رفتنِ من ، جانشینِ من به شماست

هر آنچه گفت علی ، وحیِ مُنزَلِ محض است
هر آنچه ضِدِّ علی شد ، وجودِ او نقض است

شبیهِ نسبتِ "هارون" و حضرتِ "موسی"
علی ، خلیفه ی من میشود برای شما...

علی تمامیِ جانِ من است ، ای مردم!
مباد قدر و مقامش شَوَد به دنیا گُم

همیشه دست به دامانِ مرتضی باشید
همیشه پشتِ سَرَش ، بنده ی خدا باشید

قدم جلوتر از او ، حاصلش مکافات است
سخن ، مقابلِ دستورِ او اضافات است

اَنَا مَدِینَةُ العِلْم و... علی بُوَد بابَش
فراتر از همگان ، جایگاهِ اصحابش...

تمام نعمتِ عالم از آنِ شخصِ علی است
ولایتش ابدی و امامتش ازلی است

به گوشِ مردمِ دنیا خبر ز ما ببرید:
بدونِ حُبِّ علی ، در عذاب در به درید...»

چقدر بیعت و تبریک و چهره های ریا
شروع شد سر ناسازگاری دنیا

شروع شد غمِ حیدر ، شروع شد دردش
علی و شهرِ نَبی ، مردمانِ نامردش...

چقدر خون به دلِ مَردِ کوچه ها کردند
پس از پیمبرِ خاتم به او چه ها کردند...

نشست گوشه ی خانه ، کشید از دل آه
که غصب گشت خلافت ، به دستِ یک روباه

کسی که دستِ همه ، لقمه ی غذا میداد
میانِ کوچه به دستانِ او طناب افتاد...

  • یکشنبه
  • 14
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 18:45
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران