از خوان رزق، روزی ما، عشق یار بس
تا یار یار ماست همین یک شعار بس
.
گر نوکرم برای من این افتخار نیست
ارباب من تو هستی و این افتخار بس
.
در خانه ای که جای خدا هست جای توست
یک واسطه میان من و وصل یار بس
.
در انتظار وصل تو جانم به لب رسید
مهدی بیا بیا که مرا انتظار بس
.
درحسرت نگاه تو مویم سپید شد
ای نور جلوه ای که مرا شام تار بس
.
عمری بود که دل به کمند تو بسته ایم
ما را مکن رها که تو را این شکار بس
.
«ژولیده ام» که دم ز ولای تو می زنم
فردا مرا همین سند اعتبار بس
- جمعه
- 19
- مهر
- 1398
- ساعت
- 15:42
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
ارسال دیدگاه