• پنج شنبه 1 آذر 03

 مجتبی صمدی شهاب

شعر امام حسین(ع)، عاشورا -(دل که عاشق بشود واله و سر گردان است)

999
1

دل که عاشق بشود واله و سر گردان است 
چشم هم در پِیِ این عشق فقط گریان است 

راه تسکین فراق و غم و محنت اشک است 
دل که خشکید فقط چارهء آن باران است 

حلقهء روضهء ارباب بُوَد عرش خدا 
هر چه فیض است در این دایرهء امکان است 

شاه و رعیت درِ این خانه همه مُحترمند 
نوکر این حرم عشق خودش سلطان است 

این سخن را سرِ بازار محبّت بزنید 
هر کَسی شد سگِ دربار حسین انسان است 

کربلا یک کلمه هست ولی در معنا 
شرح آن باطن آیات همه قرآن است 

شرح بی تابی زینب شب عاشورا چیست 
که از این مصرعِ غم بر لب عالم جان است 

باید امشب به سر و سینه زنان دَم بدهیم 
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است 

ولی افسوس قرار است ببیند زینب 
صبح فردا بدنش زیر سُمِ اسبان است 

بدنش هیچ چه سازد که ببیند به درخت 
سر بُبریدهء یار است که آویزان است 

لطمه اینجاست روا، هر که غروب فردا 
موی زینب بِکِشد پست تر از حیوان است 

  • شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 19:7
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران