هر کَس به کربلا نرود میکند ضرر
شاید نداشته ز معانی حق خبر
صدها کلام حضرت صادق چنین بُود
دوری مکن ز فیض فراعقل این سفر
این راه پُر نشیب رسد تا خودِ خدا
عرش خداست خانهء خورشید وآن قمر
ارباب اگر اراده کند بنده می شوی
ظلمت کنار میرود و میشوی سحر
پا پس نکش اگر به حرم راه دادنت
با سر برو ، نمان که نیفتی تو در خطر
آنقدر گریه کن که تورا هم دهند راه
پا بر زمین بکوب در این خانه پشتِ در
کربُ بلاست خانهء اَمنی که صاحبش
آن کِشتی نجات خدا هست بر بشر
به مادرش بگو که تو را دعوتت کند
باشد دعای فاطمه والله مُعتبر
امّا اگر شدی شب جمعه تو زائرش
روضه نخوان کنار پدر از غمِ پسر
بابا کنار نعش علی خورد بر زمین
جانش به روی لب شد و اُفتاد مُحتضر
گفت ای عزیز من تو چرا تکّه تکّه ای
شد پاره پاره از غم تو از پدر جگر
باید که جسم پرپر تو در عبا نهم
گویی که ضربه خورده ای از هر که در گُذر
این لخته خون اگر بگذارد ببوسمت
گر چه نمانده از لب پُر خون تو اثر
برخیز عمّه را ببر از بین این سپاه
تا کم کنند بر قد و بر قامتش نظر
- شنبه
- 20
- مهر
- 1398
- ساعت
- 19:12
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
مجتبی صمدی شهاب
ارسال دیدگاه