• دوشنبه 3 دی 03


اربعین زبان حال حضرت زینب

793

جسمی که در فراق تو سرخ وسیاه شد 

 زیر لگد برای یتیمان پناه شد

 حالا برای عرض ارادت حسین جان

  با احترام وارد این قتلگاه شد 

 اینجا تورا میان نیزه و شمشیر دیده ام 

 با یک سپاه  یک تنه درگیر دیده ام

 با چشم خویش من از روی تل . حسین

  خورشید عالمین  زمینگیر دیده ام 

   شمر از نگاه مادرمان هم حیا نکرد 

 من را نگاه کرد ولی اعتنا نکرد

 از بس شتاب داشت سرت را جدا کند

 یک خنجر برنده ام و دست وپا نکرد 

  بعر از تمام کش مکش وقیل و قال ها

 وقتی تمام شد کار تمام شغال ها

 وقتی که از قفا سر مهتاب کنده شد 

 نوبت رسید  به غارت این نونهالها 

 از آن به بعدروی یتیمان کبود شد   

  آتش گرفت معجر زینب و دود شد

    حتی سه ساله دختر تو در امان نبود

  او هم شکار دست پلید یهود شد 

   ((چون جمله را یزید به بزم شراب خواست 

 ساغر گرفت واز دل زینب کباب خواست))

 وقتی نگاه مرد یهودی دریده شد

 آنجا سکینه دخترت از من نقاب خواست      

  اوج مصیبت و غم ما شهر شام بود 

 ناموس تو مضحکه ی خاص و عام بود

 باور نمیکنی که پی دختران تو 

صد ها نگاه هرزه و چشم حرام بود

  هشتادو چار عائله و یک نفر  کم است

   وقتی رقیه نیست دلم غرق ماتم است 

پشت تو پای روضه عباس خم شد و

 از روضه خرابه قد خواهرت خم است 

 اینکه سرم شکست به عشق سر تو بود   

بال وپرم شکست به عشق پر تو بود

 پای امام خویش اگر سوختم حسین

 این درس از مدینه و از مادر تو بود

  • سه شنبه
  • 23
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 8:45
  • نوشته شده توسط
  • حسین فرجی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران